فکری زیبا
Beautiful Mind

 

سايه سنگ بر آينه خورشيد چرا؟

خودمانيم، بگو اين همه ترديد چرا؟

نيست چون چشم مرا تاب دمى خيره شدن

طعن و ترديد به سرچشمه خورشيد چرا؟

طنز تلخى است به خود تهمت هستى بستن

آن که خنديد چرا، آن که نخنديد چرا؟

طالع تيره ام از روز ازل روشن بود

فال کولى به کفم خط خطا ديد چرا؟

من که دريا دريا غرق کف دستم بود

حاليا حسرت يک قطره که خشکيد چرا؟

گفتم اين عيد به ديدار خودم هم بروم

دلم از ديدن اين آينه ترسيد چرا؟

آمدم يک دم مهمان دل خود باشم

ناگهان سوگ شد اين سور شب عيد چرا؟

سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:, :: 21:26 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

شنیده اید که آسایش بزرگان چیست

برای خاطر بیچارگان نیاسودن

به کاخ دهر که آلایش است بنیادش

مقیم گشتن و دامان خون نیالودن

همی ز عادت و کردار زشت کم کردن

هماره بر صفت و خوی نیک افزودن

ز بهر بیهده، از راستی بری نشدن

برای خدمت تن روح را نفرسودن

رهی که گمرهیش در پی است نسپردن

دری که فتنه اش اندر پس است نگشودن 

سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:, :: 20:50 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید. روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد. مرد نمازش را قطع کرد و داد زد: هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟

مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم. تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟

سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:, :: 20:48 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

 عمر شما از زماني شروع مي شود که اختيار سرنوشت خويش را در دست مي گيريد .

یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:, :: 22:4 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

 آنانکه از رسيدن به ريشه ها هراس دارند ، در روزمرگي دست و پا مي زنند . 

یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:, :: 22:1 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

چراغ‌های مسجد دسته دسته روشن می‌شوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.

آقا سید مهدی که از پله‌های منبر پایین می‌آید، حاج شمس‌الدین (بانی مجلس ) هم کم کم از میان جمعیت راه باز می‌کند تا برسد بهش. جمعیت هم همینطور که سلام می‌کنند راه باز می‌کنند تا دم در مسجد.

وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش…

آقا سید، ناقابله، اجرتون با صاحب اصلی محفل…

دست شما درد نکند، بزرگوار. سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، می‌گذار پر قبایش. مدت‌ها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری.

آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی می‌کنن.

حاج مرشد، پیرمرد ۵۰ ، ۶۰ ساله، لبخندزنان نزدیک می‌شود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه…



ادامه مطلب ...
یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:, :: 21:56 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

عاشورا

 يعني قطرات اشكي كه حسين براي فرداي اهل بيت خويش ريخت ، عاشورا يعني جمع كردن خارهاي بيابان در شب تاريك ،

 يعني سيراب كردن كودك شيرخواره با سرانگشتان پيكاني تيز،

 عاشورا يعني ضجه هاي كودكاني غريب درصحرايي سوزان ،

 يعني فرو رفتن خارهاي بيابان در پاهاي كودكانه اي كه به دنبال عشق، نداي لبيك سرداده بودند ،

 يعني اوج مردانگي و ايستادگي ،

 يعني تجسم تمام غيرت هايی كه در چشمهاي نجيب عباس سو سو ميزد،

 عاشورا يعني دلدادگي به سرچشمه پاكيها ،

 عاشورا يعني صداي گريه هايي كه از سر تشنگي در گلو خفه ميشد،

 يعني پر كردن مشك آب در عين عطش ،

 يعني پرپر شدن و دم بر نياوردن ،

 يعني به آسمان پرتاب كردن خون گلوي شش ماهه اي كه از تشنگي به چشمان پدر خيره شده بود،

 يعني دفن كردن تمام احساس خويش در پشت خيمه ها ،

 عاشورا يعني وداع آخرين خواهري خسته با برادري از جنس نور،

 يعني عين صداقتي كه در آسمانها نظيرنداشت.

چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:, :: 22:44 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 22:32 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

قالَ(صلى الله علیه وآله): سَیَأتی زَمانٌ عَلى اُمتَّی یَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَماءِ کَما یَفِرُّ الْغَنَمُ مِنَ الذِّئْبِ، إبْتَلاهُمُ اللّهُ بِثَلاثَهِ أشْیاء: الاْوَّلُ: یَرَفَعُ الْبَرَکَهَ مِنْ أمْوالِهِمْ، وَ الثّانی: سَلَّط اللّهُ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً جائِراً، وَ الثّالِثُ: یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیا بِلا إیمان.

فرمود: زمانى بر امّت من خواهد آمد که مردم از علماء گریزان شوند همان طورى که گوسفند از گرگ گریزان است، خداوند چنین جامعه اى را به سه نوع عذاب مبتلا مى گرداند: 1 ـ برکت و رحمت خود را از اموال ایشان برمى دارد. 2 ـ حکمفرمائى ظالم و بى مروّت را بر آن ها مسلّط مى گرداند. 3 ـ هنگام مرگ و جان دادن، بى ایمان از این دنیا خواهند رفت.

دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 22:25 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

یک روز صبح  بودا  در بین شاگردانش نشسته بود که مردی به جمع آنان نزدیک شد و پرسید:

 آیا خدا وجود دارد؟

بودا  پاسخ داد: بله، خدا وجود دارد.

بعد از ناهار سروکله‌ی مرد دیگری پیدا شد که پرسید:

 آیا خدا وجود دارد؟

بودا  پاسخ داد: نه، خدا وجود ندارد.

اواخر روز مرد سومی همین سؤال را از  بودا  پرسید. پاسخ بودا به او چنین بود:

خودت باید این را برای خودت روشن کنی.

یکی از شاگردان گفت: استاد این منطقی نیست؛ شما چطور می‌توانید به یک سؤال سه جواب بدهید؟

بودا که به روشن‌بینی رسیده بود، پاسخ داد:

چون آنان سه شخص مختلف بودند و هرکس از راه خودش به خدا می‌رسد: عده‌ای با اطمینان، عده‌ای با انکار و عده‌ای با تردید.

 

                                                                                        کتاب مكتوب از پائولوکوئیلو

دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 22:22 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

قالَ الاْ مامُ عَلىّ بنُ الْحسَین ، زَیْنُ الْعابدین عَلَیْهِ السَّلامُ:

ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ مِنَ الْمُؤ مِنینَ کانَ فى کَنَفِ اللّهِ، وَاءظَلَّهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فى ظِلِّ عَرْشِهِ، وَآمَنَهُ مِنْ فَزَعِ الْیَوْمِ الاْ کْبَرِ:

مَنْ اءَعْطى النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ما هُوَ سائِلهُم لِنَفْسِهِ، ورَجُلٌ لَمْ یَقْدِمْ یَدا وَرِجْلاً حَتّى یَعْلَمَ اءَنَّهُ فى طاعَةِ اللّهِ قَدِمَها اءَوْ فى مَعْصِیَتِهِ، وَرَجُلٌ لَمْ یَعِبْ اءخاهُ بِعَیْبٍ حَتّى یَتْرُکَ ذلکَ الْعِیْبَ مِنْ نَفْسِهِ.

فرمود: سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهى مى باشد و از سختى ها و شداید صحراى محشر در امان است .

اوّل آن که در کارگشائى و کمک به نیازمندان و درخواست کنندگان دریغ ننماید.

دوّم آن که قبل از هر نوع حرکتى بیندیشد که کارى را که مى خواهد انجام دهد یا هر سخنى را که مى خواهد بگوید آیا رضایت و خوشنودى خداوند در آن است یا مورد غضب و سخط او مى باشد.

سوّم قبل از عیب جوئى و بازگوئى عیب دیگران ، سعى کند عیب هاى خود را برطرف نماید.

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 22:35 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

لِبَعْضِ مَوالیهِ: عاتِبْ فُلانًا وَ قُلْ لَهُ: إِنَّ اللّهَ إِذا أَرادَ بِعَبْد خَیْرًا إِذا عُوتِبَ قَبِلَ:

امام على النّقى(علیه السلام) به یکى از دوستانش فرمود:فلانى را توبیخ کن و به او بگو: خداوند چون خیر بنده اى خواهد، هر گاه توبیخ شود، بپذیرد. و در صدد جبران نقص خود برآید.

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 22:26 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

كار دين به اجبار نيست تحقيقا كار هدايت و ضلالت بر همه كس روشن گرديد.پس هر كس از راه كفر و سركشي برگردد و به راه ايمان گرايد به رشته محكم و استواري چنگ زده كه هرگز نخواهد گسست.

                                                                 سوره بقره آيه ۲۵۶

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 22:20 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

كسى كه چشم دوزد به آنچه از دنيا، در دست مردم است اندوهش به درازا كشد و آنچه را خداوند برايش روزى ساخته، بد شمارد، زندگى بر او ناگوار گردد. 

شنبه 18 آبان 1392برچسب:, :: 22:44 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

الهی هر که تو را شناخت و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت.

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

دیوانه تو هر دو جهان را چه کند  

شنبه 18 آبان 1392برچسب:, :: 22:41 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

بودا به دهی سفر كرد؛ زنی كه مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد، بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه زن شد؛ كدخدای دهكده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت: این زن، هرزه است به خانه او نروید.

بودا به كدخدا گفت: یكی از دستانت را به من بده.

كدخدا تعجب كرد و یكی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.

آنگاه بودا گفت: حالا كف بزن.

كدخدا بیشتر تعجب كرد و گفت: هیچ كس نمی‌تواند با یك دست كف بزند.

بودا لبخندی زد و پاسخ داد: هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این كه مردان دهكده نیز هرزه باشند.  بنابراین مردان و پول‌هایشان است كه از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند.

شنبه 18 آبان 1392برچسب:, :: 22:38 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

آدمی بد کار به هنگام مرگ فرشته ای را دید که نزدیک در دروازه های جهنم ایستاده بود.

فرشته ای به او گفت: یک کار خوب در زندگیت انجام داده ای و همان به تو کمک خواهد کرد. خوب فکر کن چی بوده؟ مرد به یاد آورد که یک بار هنگامی که در جنگل مشغول رفتن بود عنکبوتی را سر راهش دید و برای آنکه آن را زیر پا له نکند مسیرش را تغییر داد. فرشته لبخند زد و تار عنکبوتی از آسمان پایین آمد و با خود مرد را به بهشت برد. عده ای از جهنمی ها نیز از فرصت استفاده کرده تا از تار بالا بیایند. اما مرد آنها را به پایین هل داد مبادا که تار پاره شود. در این لحظه تار پاره شد و مرد دوباره به جهنم سقوط کرد.

فرشته گفت: افسوس! تنها به فکر خود بودن همان یک کار خوبی را که باعث نجات تو بود ضایع کرد.

پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, :: 23:13 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

قالَ(صلى الله علیه وآله): عَلَیْکُمْ بِمَکارِمِ الاْخْلاقِ، فَإنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ بَعَثَنی بِها، وَ إنَّ مِنْ مَکارِمِ الاْخْلاقِ: أنْ یَعْفُوَالرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِیَ مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلَ مَنْ قَطَعَهُ، وَ أنْ یَعُودَ مَنْ لایَعُودُهُ.  

فرمود: بر شما باد رعایت مکارم اخلاق، که خداوند مرا بر آن ها مبعوث نمود، و ـ بعضى از ـ آن ها عبارتند از: کسى که بر تو ظلم کند ـ به جهت غرض شخصى ـ او را ببخش، کسى که تو را نسبت به چیزى محروم گرداند کمکش نما، با شخصى که با تو قطع دوستى کند رابطه دوستى داشته باش، شخصى که به دیدار تو نیاید به دیدارش برو.

پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, :: 15:10 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

روزی در یک جشن باشکوه ،موسیقی دان به نام و بزرگی آهنگ های بسیار زیبایی می نواخت. در پایان مراسم یکی از میهمانان به او گفت : استــاد بزرگ ، دلم می خواست تمام عمــــرم را می دادم تا بتوانم مثــــــل شمــــا بنــوازم .

موسیقـــــــی دان با لبخند جواب داد :اتفاقا من هم همین کار را کرده ام! دوستان عزیزم ، واقعیـــــت این اســت که برای رسیدن به هدف های ستـــــرگ و بزرگ و صعـــود به قله های بلند زحمـــت بسیاری لازم است . در صحنــه ی زندگی ، برای زیبا نواختــــن و رسیدن به سعــادت ، باید یک عمـــر تلاش کرد ، اما   گاهی تلاش هایمان  ثمــــرنمی دهند و آوای دلنوازی از وجودمان بر نمی خیزد، می دانید چرا ؟ چون روح مان شارژ نیست ! چون بی هدف بر تارهای زندگی چنگ می زنیم و دنیای

خود را از صداهای ناجور پر می کنیم .  خلاصه اینکه ، شارژ نبودن روح، دردی بس بزرگ است. بیایید در این لحظه های روشن و پاک ، روح مان را با دعا و نیایش به درگاه پروردگار مهربان کـــــــــوک کنیم . بیایید از رهبر ارکستر آفرینش بخواهیم ، دفتر دل ما را از نت های آسمانی پر کند تا بتوانیم زنــــدگی خویش را آکنده از نغمــــــه های دلنشیـــــن کنیم ودر مراسم پایانی خلقت سربلند باشیم.

پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, :: 11:55 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

وقتی یک دانه ی گیاه میکاری، هزاران هزار دانه میشود، همه اش برای تو. وقتی یک گل به کسی میدهی، هزاران هزار گل از دیگران میگیری؟ می دانی عزیز؛ تو روی گنج داری زندگی میکنی و امیدوارم این را بدانی.  

چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 21:59 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

تنها راهي که به شکست مي انجامد، تلاش نکردن است . 

چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 21:56 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند . 

چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:, :: 21:52 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

هارون الرشید درخواست نمود کسی را برای قضاوت در بغداد انتخاب نمایید. اطرافیان او همه با هم گفتند عادل تر از بهلول سراغ نداریم او را انتخاب نمایید. خلیفه دستور داد بهلول را نزد او بیاورند.

بعد از دیدار با بهلول به او پیشنهاد قاضی شدن در بغداد را داد.

بهلول گفت : من شایسته این مقام نیستم و صلاحیت انجام چنین کاری را ندارم.

هارون الرشید گفت : تمام بزرگان بغداد تو را انتخاب کرده اند چگونه است که تو قبول نمی کنی !؟

بهلول جواب داد : من از اوضاع و احوال خودم بیشتر اطلاع دارم و این سخن یا راست است یا دروغ. اگر راست است که من به دلیلی که گفتم شایسته این مقام نیستم و اگر هم دروغ باشد که شخص دروغگو صلاحیت قضاوت کردن ندارد .

هارون الرشید اصرار فراوان کرد و بهلول در خواست کرد یک روز به او مهلت دهند تا فکر کند.

فردا صبح اول طلوع بهلول بر چوبی نشست و در خیابان ها فریاد می زد اسبم رم کرده بروید کنار تا زیر سمش گرفتار نشده اید.

مردم گفتند : بهلول دیوانه شده است .

خبر دیوانگی بهلول به خلیفه عباسی رسید .

هارون الرشید لبخند تلخی زد و گفت : او دیوانه نشده است او بخاطر حفظ دینش از دست ما فرار کرده تا در حقوق مردم دخالتی نداشته باشد.

حتی زمانی که از غذای خلیفه برای او می آورند می گفت : این غذا را به سگ ها بدهید بخورند حتی اگر آنها هم بفهمند مال خلیفه است نخواهند خورد .

سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:, :: 22:15 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

سال‌ها پیش، پادشاهی برای هنرمندان جایزه‌ای معین کرد که به بهترین شکل بتوانند تصویر آرامش را نقاشی کنند. نقاشان زیادی آثار خود را به قصر فرستادند که تصاویری از آرامش بود. جنگل به هنگام غروب کودکان در حال بازی، قطرات شبنم، دریا و ...

پادشاه تمام تابلو‌ها را نگاه کرد و دو تابلو را از میان آن‌‌ها انتخاب کرد. یکی از آن‌ها تصویر دریای عظیمی بود با کوه‌های عظیم و تصویر زیبای آسمان که در دریا دیده می‌شد و ابر‌های سفید کوچکی در بالای دریا بودند. در گوشه‌ی تصویر، اطاقکی بود با پنجره‌ای باز و زیبا و مرغان دریایی که با شوق بر روی دریا پرواز می‌کرند. تصویر دوم، نمایی از کوه‌ها بود. کوه های ناهموار با قله‌های تیز. در تصویر، رگبار شدیدی در حال باریدن بود. ابرهای تیره و آسمان پر از ابر، به طرز بی‌رحمانه‌ای وحشتناک جلوه می‌‌کرد. این تابلو‌ با تابلو‌های دیگر هیچ هماهنگی نداشت اما پادشاه پس از چند روز اعلام کرد که تابلوی دوم برنده‌ی مسابقه است.

پادشاه هنرمندان را جمع کرد و توضیح داد:

به تابلوی دوم خوب دقت کنید. در بریدگی یکی از صخره‌ها، جوجه پرنده‌ای آرام در میان غرش وحشیانه‌ی طوفان نشسته است و اضافه کرد، آرامش آن چیزی نیست که در مکانی پر سر و صدا، آرام و بدون مشکل یافت شود؛ آرامش در درون شماست. آرامش آن چیزی است که در میان شرایط دشوار، در قلب شما حفظ می‌شود و وجود دارد، این تنها معنای حقیقی آرامش است.

بسیاری از انسان‌ها تصور می‌کنند که باید شرایط خود را تغییر دهند تا به آرامش برسند، در حالی که آرامش در درون ماست نه بیرون از ما.

بهترین راه ایجاد آرامش درونی  در ارتباط با خدا بدست می آید.

دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:, :: 22:25 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

وصیت نامه ویکتور هوگو پنج سطر بیشتر نداشت :

۱) پنجاه هزار فرانک از دارایی خود را به فقرا می دهم.

۲) میل دارم که جسد مرا با تابوت گدایان به قبرستان ببرند.

۳) از دعا و مغفرت کلیساها بیزارم.

۴) می خواهم که همه ی مردم مرا دعا کنند.

۵) به خداوند ایمان دارم.

دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:, :: 22:2 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

دکتر محمد مصدق در سال ۱۲۶۱ هجری شمسی در تهران، در یک خانواده اشرافی بدنیا آمد. پدر او میرزا هدایت الله معروف به " وزیر دفتر " از رجال عصر ناصری و مادرش ملک تاج خانم ( نجم السلطنه ) فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوهً عباس میرزا ولیعهد و نایت السلطنه ایران بود. 

میرزا هدایت الله سه پسر داشت که محمد کوچکترین آنها بود. هنگام مرگ میرزا هدایت الله در سال ۱۲۷۱ شمسی محمد ده ساله بود، ولی ناصرالدین شاه علاوه بر اعطای شغل و لقب میرزا هدایت الله به پسر ارشد او میرزا حسین خان، به دو پسر دیگر او هم القابی داد، و محمد را " مصدق السلطنه " نامید. دکتر مصدق در خاطرات خود از دوران کودکیش می نویسد: " چون مادرم پس از فوت پدر با برادرم میرزا حسین وزیر دفتر اختلاف پیدا کرد، با میرزا فضل الله خان وکیل الملک منشی باشی ولیعهد ( مظفرالدین شاه ) ازدواج نمود و مرا هم با خود به تبریز برد. در آن موقع من در حدود دوازده سال داشتم ... "

محمد خان مصدق السلطنه پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در تبریز همراه پدر خوانده اش، که بعد از جلوس مظفرالدین شاه بر تخت سلطنت به سمت منشی مخصوص شاه تعیین شده بود، به تهران آمد.

مصدق السلطنه با وجود سن کم در نخستین سالهای خدمت در مقام مستوفی گری خراسان کاملا در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را به طرف خود جلب نمود. در باره خدمات او در خراسان افضل الملک در کتاب افضل التواریخ چنین می نویسد: " میرزا محمد خان مصدق السلطنه را امروز از طرف شغل مستوفی و محاسب خراسان گویند، لیکن رتبه و حسب و نسب و استعدا و هوش و فضل و حسابدانی این طفل یک شبه، ره صد ساله می رود. این جوان بقدری آداب دان و قاعده پرداز است که هیچ مزیدی بر آن متصور نیست. گفتار و رفتار و پذیرائی و احتراماتش در حق مردم به طوری است که خود او از متانت و بزرگی خارج نمی شود، ولی بدون تزویر و ریا با کمال خفض جناح کمال ادب را درباره مردمان بجای می آورد و نهایت مرتبه انسانیت و خوش خلقی و تواضع را سرمشق خود قرار داده است".



ادامه مطلب ...
یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:, :: 22:38 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

در عجبم از کسی که کوه را می شکافد تا به معدن جواهر برسد،ولی خویش را نمی کاود تا به درون خود راه یابد. 

یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:, :: 22:36 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

سادگی و عشق از عوامل پیشرفت است، که در قلب ما ایرانیان است. 

یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:, :: 22:32 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

 ريگهاي ساحل خرد ، نشيمنگاه پندارهاي پاک و شبانه توست .  

یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:, :: 22:30 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

رويش باغ سکوت ، در هنگامه خروش و همهمه ارزشش را نشان مي دهد .  

یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:, :: 22:28 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

از نفرین مظلوم بپرهیز، زیرا وی به دعا ، حق خویش را از خدا میخواهد و خدا حق را از حق دار دریغ نمیدارد . 

شنبه 11 آبان 1392برچسب:, :: 21:40 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

ما موجودات خاكي نيستيم كه به بهشت مي رويم. ما موجودات بهشتي هستيم كه از خاك سر بر آورده ايم. 

شنبه 11 آبان 1392برچسب:, :: 21:37 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند؛

شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات.

روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است.

بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان کردند.

اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند.

زمانیکه دیگر چیزی از جزیره روی آب نمانده بود عشق تصمیم گرفت تا برای نجات خود از دیگران کمک بخواهد.

در همین زمان او از ثروت با کشتی با شکوهش در حال گذشتن از آنجا بود کمک خواست.

ثروت، مرا هم با خود می بری؟

ثروت جواب داد:

نه نمی توانم، مفدار زیادی طلا و نقره در این قایق هست، من هیچ جایی برای تو ندارم.

عشق تصمیم گرفت از غرور که با قایقی زیبا در حال رد شدن از جزیره بود کمک بخواهد.

غرور لطفاً به من کمک کن.

نمی توانم عشق. تو خیس شده ای و ممکن است قایقم را خراب کنی.

پس عشق از غم که در همان نزدیکی بود درخواست کمک کرد.

غم لطفاً مرا با خود ببر.

آه عشق؛ آن قدر ناراحتم که دلم می خواهد تنها باشم.

شادی هم از کنار عشق گذشت اما آنچنان غرق در خوشحالی بود که اصلاً متوجه عشق نشد.

ناگهان صدایی شنید:

بیا اینجا عشق. من تو را با خود می برم.

صدای یک بزرگتر بود. عشق آن قدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد اسم ناجی خود را بپرسد.

هنگامیکه به خشکی رسیدند، ناجی به راه خود رفت.

عشق که تازه متوجه شده بود که چقدر به ناجی خود مدیون است از دانش که او هم از عشق بزرگتر بود پرسید:

چه کسی به من کمک کرد؟

دانش جواب داد: او زمان بود.

زمان؟! اما چرا به من کمک کرد؟

دانش لبخندی زد و با دانایی جواب داد:

چون تنها زمان، بزرگی عشق را درک می کند.

شنبه 11 آبان 1392برچسب:, :: 21:25 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

یک کشتی گرفتار دریای طوفانی شد و غرق شد و تنها دو تن از سرنشینان این کشتی که شنا بلد بودند توانستند خود را به یک جزیره خشک کوچکی برسانند.

این دو نفر دو دوست قدیمی بودند. به جزیره که رسیدند فهمیدند راهی برای نجات در این جزیره ندارند جز اینکه به درگاه خداوند دعا کنند تا آنان را نجات دهد. برای اینکه بفهمند دعای چه کسی مؤثرتر است، جزیره را به دو قسمت تقسیم کردند و هر یک در بخش خود شروع به دعا کردند.



ادامه مطلب ...
جمعه 10 آبان 1392برچسب:, :: 16:51 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

مردی مقابل گل فروشی ايستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر ديگری بود سفارش دهد تا برايش پست شود .

وقتی از گل فروشی خارج شد ٬ دختری را ديد که در کنار درب نشسته بود و گريه می کرد.

 مرد نزديک دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب ، چرا گريه می کنی ؟

دختر گفت : می خواستم برای مادرم يک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است.

 مرد لبخندی زد و گفت :با من بيا٬ من برای تو يک دسته گل خيلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی.

وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود، لبخندی حاکی از خوشحالی و رضايت بر لب داشت.

 مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم ؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نيست.

مرد ديگرنمی توانست چيزی بگويد٬ بغض گلويش را گرفت و دلش شکست. طاقت نياورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کيلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هديه بدهد.

جمعه 10 آبان 1392برچسب:, :: 15:38 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.

جمعه 10 آبان 1392برچسب:, :: 13:25 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

شما رهبر ارکستر سمفونیک افكار و احساسات خويشيد. نبايد گامهاي خود را با صداي طبل و شيپور ديگران هماهنگ كنيد. گوش به نواي درون خود بسپاريد. نواهايي كه از درونتان بر ميخيزد را هدايت كنيد. 

جمعه 10 آبان 1392برچسب:, :: 13:24 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

فعال باشیم، ولی ملایم، عادل باشیم، ولی با گذشت. 

جمعه 10 آبان 1392برچسب:, :: 11:29 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا، مشهور به ابوعلی سینا و ابن سینا و پور سین در ۱ شهریور ۳۵۹ خورشیدی در بخارا بدنیا آمد. وی حکیم، فیلسوف، طبیب و دانشمند بزرگ ایرانی که در جهان غرب به نام(Avicenna) شناخته می شود وی در  ۴۱۶ خورشیدی در همدان درگذشت.

بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:

پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می‌بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان‌که آموزگارانم از دانسته‌های من شگفتی می‌نمودند.



ادامه مطلب ...
جمعه 10 آبان 1392برچسب:, :: 11:17 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر . 

سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:, :: 20:36 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

رفتار کن با دیگران همانطوری که توقع داری که دیگران با تو رفتار کنند.  

سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:, :: 20:32 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

 ای کسانی که ایمان آورده اید!

اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند زیانکارانند.

                                                                     سوره منافقون آیه ۹

سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:, :: 20:29 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

ویکتور هوگو شاعر و نویسنده بزرگ و سرشناس فرانسوی در پنجم مي 1802 میلادی به دنیا آمد. ویکتور هوگو مهم‌ترین نویسنده رمانتیک جهان به حساب می‌آید. از مهم‌ترین آثار او می‌توان به بینوایان، گوژپشت نتردام و مقدار زیادی مجموعه شعر اشاره کرد. وی هم‌چنین چندین نمایش‌نامه نوشته‌است. هرچند که هوگو بیش‌تر به‌عنوان یک رمان‌نویس شناخته می‌شود، خیلی‌ها معتقدند که او به‌عنوان یک شاعر نقش به‌مراتب مهم‌تری را ایفا کرد. وی در روز جمعه 22 ماه مه 1885 در خانه خویش در کوچه ایلو در پاریس بدرود زندگانی گفت.

پدرش کنت هوگو ژنرال ارتش ناپلئون بود. خانواده هوگو در سال 1811 به اسپانیا رفتند ولی بعدها دوباره به پاریس بازگشتند و هوگو در این شهر تحصیلات مقدماتی را طی کرد.

او ابتدا شعر می سرود و همین اشعار هم شهرت فوق العاده ای در ابتدای کار به وی اعطا کرد. هوگو پیرو سبک تازه رمانتیسیسم بود و با آنکه پیش از او رمانتیسیسم در آثار دیگر نویسندگان نیز ظاهر شده بود چون ویکتور هوگو در ترویج این سبک پیشقدم شده بود و در این راه سعی وافری داشت او را به عنوان مبتکر رمانتیسیسم می شناسند. هوگو در سال 1841 میلادی علیرغم مخالفت بد خواهان به عضویت آکادمی فرانسه در آمد و در سال 1848 نیز نماینده مجلس این کشور شد. پس از انقلاب، ناپلئون سوم در سال 1851 میلادی با انجام کودتایی برخی از مخالفان را به تبعید فرستاد که ویکتور هوگو نیز در میان آنان بود. هوگو پس از پایان حکومت ناپلئون سوم در سپتامبر 1870 به فرانسه بازگشت. او آثار بسیاری در نظم و نثر از خود به جای نهاده است و بسیاری از فرانسویان هنوز نیز آثار او را می ستایند و آنها را به عنوان شاهکار های ادبی تلقی می کنند. وی به هنگام مرگ به عنوان بزرگترین قهرمان ملی قرن نوزدهم فرانسه نام گرفت. کرامول، آخرین روز یک محکوم، گوژپشت نتردام، کلود ولگرد، بینوایان، ناپلئون کوچک، تیره بختان، کارگران دریا، مردی که می خندد، تاریخ یک جنایت، رفتارها و گفتارها، نودوسه، عاقبت شیطان، مشهودات، در سفر، آلپ و پیرنه، فرانسه و بلژیک، سال های شوم، تامل ها، ارنانی، لوی روی ساموس، رنجبران دریا و... از مشهور ترین آثار اویند. بینوایان به عنوان مهمترین اثر او تاکنون دست مایه ساخت آثار سینمایی بسیاری از فیلمسازان قرار گرفته است.

ویکتور هوگو در زمان حیاتش همواره به دلیل داشتن عقاید آزادیخواهانه و سوسیالیستی و حمایت قلمی و لفظی از طبقات محروم جامعه، مورد خشم سران دولتی و حکومتی بود و علیرغم فشارهایی چون سانسور، تهدید و تبعید هرگز از آرمانهای بلند خود دست نکشید. نگارش کتاب جنجال برانگیز ناپلئون صغیر در همین دوران انجام شد. او در باره نگارش رمان بینوایان گفته‌است: من این کتاب را برای همه آزادیخواهان جهان نوشته‌ام.

سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:, :: 20:14 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

الهی نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان.

الهی ضعیفان را پناهی؛ قاصدان را بر سر راهی؛ مومنان را گواهی؛ چه عزیز است آن کس که تو خواهی...

الهی در جلال رحمانی، در کمال سبحانی، نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی، نه کس به تو ماند و نه به کسی مانی. پیداست که در میان جانی، بلکه جان زنده به چیزی است که تو آنی. 

دو شنبه 6 آبان 1392برچسب:, :: 21:36 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

 اگر میدانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت به زندگی را دارد آنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری میکنید، می دانستید. 

دو شنبه 6 آبان 1392برچسب:, :: 21:33 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

در صحرا میوه کم بود؛ خداوند یکی از پیامبران را فراخواند و گفت : هر کس تنها می تواند یک میوه در روز بخورد.

این قانون نسل ها برقرار بود ، و محیط زیست آن منطقه حفظ شد . دانه های میوه بر زمین افتاد و درختان جدید رویید؛ مدتی بعد ،‌ آنجا منطقه ی حاصل خیزی شد و حسادت شهر های اطراف را بر انگیخت . اما هنوز هم مردم هر روز فقط یک میوه می خوردند و به دستوری که پیامبر باستانی به اجدادشان داده بود ، وفادار بودند . اما علاوه بر آن نمی گذاشتند اهالی شهر ها و روستا های همسایه هم از میوه ها استفاده کنند . این فقط باعث می شد که میوه ها روی زمین بریزند و بپوسند.

خداوند پیامبر دیگری را فراخواند و گفت : بگذارید هرچه میوه می خواهند بخورند و میوه ها را با همسایگان خود قسمت کنند . پیامبر با پیام تازه به شهر آمد؛ اما سنگسارش کردند ، چرا که آن رسم قدیمی ، در جسم و روح مردم ریشه دوانیده بود و نمی شد راحت تغییرش داد .

کم کم جوانان آن منطقه از خود می پرسیدند این رسم بدوی از کجا آ مده؟ اما نمی شد رسوم بسیار کهن را زیر سؤال برد ، بنابراین تصمیم گرفتند مذهب شان را رها کنند؛ بدین ترتیب ، می توانستند هر چه می خواهند، بخورند و بقیه را به نیازمندان بدهد . تنها کسانی که خود را قدیس می دانستند ، به آیین قدیمی وفادار ماندند . اما در حقیقت ، آن ها نمی فهمیدند که دنیا عوض شده و باید همراه با دنیا تغییر کنند.

                                     قصه هایی برای پدران، فرزندان و نوه ها از پائولوکوئیلو

دو شنبه 6 آبان 1392برچسب:, :: 20:33 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

من وقت را هدر دادم و اکنون اوست که مرا هدر میدهد.  

یک شنبه 5 آبان 1392برچسب:, :: 21:44 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

آدمی را امتحان به کردار باید کرد نه به گفتار، چه بیشتر مردم، زشت کردار و نیکو گفتارند. 

یک شنبه 5 آبان 1392برچسب:, :: 21:43 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

آدمياني مانند گل هاي لاله ، زندگي کوتاه در هستي  و نقشي ماندگار در انديشه ما دارند . 

یک شنبه 5 آبان 1392برچسب:, :: 21:0 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

 

کسي که درد روشنگري و بازگويي تجربه را ندارد خود نيز زماني براي بهره از آن را نخواهد يافت .

یک شنبه 5 آبان 1392برچسب:, :: 20:57 :: نويسنده : قهار متولی طاهر

درباره وبلاگ

«محبت را به دل دادن صفای سینه می خواهد/به یاد یک دگر بودن دل بی کینه می خواهد»
پيوندها
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فکری زیبا و آدرس hosseinmot57.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 78
بازدید ماه : 78
بازدید کل : 95222
تعداد مطالب : 335
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1



دریافت كد ساعت
داستان روزانه

كد موسيقي براي وبلاگ